۹۵۱ بازديد

صدا

صدا بر اثر لرزش هوا بوجود مي‌آيد. بنابراين هر وسيله يا عاملي كه بتواند با معياري خاص هوا را مرتعش كند، يك توليدكننده‌ي صدا به حساب مي‌آيد.

 

بسامد

تعداد لرزش هاي هر صدايي در يك ثانيه را، بسامد مي‌گويند. بسامدهاي قابل دريافت با گوش انسان از 20 بار در ثانيه آغاز مي‌شود و تا 20000 بار در ثانيه هم مي‌رسد. البته اين محدوده مربوط به يك گوش كاملاً سالم است و گوش اغلب انسان ها به‌ ويژه در سنين بالا كمتر از اين محدوده را مي‌شنود. واحد شمارش بسامد به احترام هرتز دانشمند آلماني با نام وي بيان مي‌شود و با حروف اختصاري Hz نشان مي‌دهند. براي مثال وقتي صحبت از بسامد يك صدا با مقدار 440Hz مي شود، يعني لرزش هاي ايجاد شده بوسيله‌ي آن صدا، 440 بار در هر ثانيه است. اگر بسامد صدايي پايين باشد، مي‌گوييم آن صدا بم و اگر بسامدش بالا برود، آنگاه مي‌گوييم صدا زير شده است. پرسش: بسامد صداي نوزاد شش ماهه بيشتر است يا بسامد صداي مردي 30 ساله؟

 

لرزش هاي نامنظم

چنانچه لرزش ها و ارتعاشات يك‌ صدا بي‌نظم و قاعده باشد، اثر آن بر گوش انسان ناخوشايند خواهد بود. نمونه چنين صداهايي، پيرامون زندگي امروزي بسيار است. نظير صداي برهم خوردن فلزات، شكستن شيشه، صداي ار‍ّ‌ه و چكش، غرش هواپيماهاي جت و همچنين صداي برخي حيوانات مانند الاغ.

 

لرزش هاي منظم

اگر صدايي داراي ارتعاش منظم و قانونمندي باشد، آن صدا جزو اصوات خوشايند به حساب مي‌آيد و به همين دليل براي گوش انسان جذاب است. نظير اين صداها را در طبيعت و همچنين زندگي روزمره فراوان داريم. صداي پرندگان خوش‌آواز، سازهاي موسيقي و از همه مهم تر صداي آواز انسان نمونه‌هاي عالي از اصوات خوشايند هستند.

 

موسيقي
مجموعه اي به هم تنيده از صداهاي خوشايند و ناخوشايند كه با نظمي خاص شنيده شوند، موسيقي نام دارد. بنابراين توليد صداهاي موسيقايي و غيرموسيقايي بدون رابطه‌ي زماني و معياري مشخص، موسيقي به حساب نمي‌آيد. براي مثال يك صداي پيوسته و بدون زمان معين موسيقي نيست يا صداي تك ‌بوق خودروها، آژير آمبولانس و همين طور صداي برخورد اجسام سخت يا حتي صداي انفجار. اما اگر يك معيار زماني در توليد صداها لحاظ بشود، آنگاه مي‌توان اصوات حاصله را نوعي موسيقي ناميد. مثل كسي كه با مضرابهاي سنتور صداهايي را در فاصله زماني مشخصي توليد مي‌كند. يعني بايد آن صداها از نظر اندازه‌ي زماني كوتاه و بلند باشند. همينطور با بوق زدن منظم و با قاعده مي‌توان نوعي موسيقي ايجاد كرد.

 

نت

تجربه نشان داده است كه بيشتر موسيقي هاي رايج فقط از هفت صداي مختلف تشكيل شده و با تكرارهاي گوناگونِ همين هفت صدا، انواع موسيقي بوجود آمده است. به هر يك از اين صداهاي هفتگانه، نت (note) مي گويند. با اين نگاه، هيچ موسيقي اي نمي تواند بيش از هفت نت را در بر بگيرد اما برعكس موسيقي‌هايي داريم كه از شش يا پنج نت تشكيل شده‌اند. در قرن بيستم برخي جريان هاي پيشرو در موسيقي مدرن، نوعي از موسيقي دوازده نتي را هم ابداع كردند. ولي غالب موسيقي هاي رايج در همان چارچوب هفت نتي شكل مي گيرند.

۹۸۴ بازديد

نگارش موسيقي

چنانكه مي‌دانيد اصل و ذات موسيقي بر اساس قوه‌ي شنوايي استوار است. هر آهنگي زماني جلوه‌گري مي‌كند كه توسط گوش شنيده شود و ميزان بهره‌جويي انسان از موسيقي بسيار وابسته به زمان است. يعني تا وقتي موسيقي شنيده مي‌شود از آن لذت مي‌بريم و يا درك مي‌كنيم. به محض پايان گرفتن آهنگ ديگر نمي‌توان همان بهره لازم را برد مگر اين كه آهنگ از نو نواخته شود. البته با كمك حافظه تا حدي مي‌توان موسيقي را به خاطر سپرد اما براي تجزيه و تحليل و انتقال مفاهيم فني نمي‌توانيم به حافظه‌ي خويش اتكا كنيم. بدين منظور بحث نوشتن موسيقي پيش مي‌آيد. يعني علاوه بر شنيدن آهنگ، بايد روي كاغذ نيز بتوانيم همان آهنگ را بنويسيم. وقتي موسيقي روي كاغذ آمد از قيد زمان خارج مي‌شود و هر لحظه اراده كنيم به بخشي و يا تمام آهنگ مي‌توانيم بپردازيم. اهميت نوشتن موسيقي بويژه در امر آموزش، اجراي گروهي، آهنگسازي و تجزيه و تحليل آهنگ كاربرد دارد. پس عامه‌ي مردم كه فقط شنونده‌ي صرف موسيقي هستند نيازي به خواندن و نوشتن موسيقي ندارند.

 

الفباي موسيقي

براي نوشتن موسيقي همانند زبانهاي رايج بشري احتياج به نمادها و يا الفباي مخصوص داريم. مي دإنيد كه در نگارش زبان فارسي ما از 32 حرف به تناوب استفاده مي‌كنيم و همينطور در نگارش زبان انگليسي از 26 حرف لاتين بهره مي‌گيريم. به همين ترتيب مي‌توان در نوشتن موسيقي از حروف و نمادهايي مخصوص كمك گرفت. البته تعداد حروف مورد استفاده در زبان موسيقايي فقط هفت مورد است كه به شكلهاي متفاوتي مورد استفاده قرار مي‌گيرند. همانند حروف زبان فارسي كه هر يك اسمي خاص دارند، الفباي موسيقي نيز هر يك اسم جداگانه‌اي دارند و به همين عنوان شناخته مي‌شوند. اسامي نت‌هاي هفتگانه بدين ترتيب است: دو ـ ر ـ مي ـ فا ـ سُل ـ لا ـ سي شما مي‌توانيد ترتيب نت‌ها را جور ديگري حفظ كنيد. براي مثال لا ـ سي ـ دو ـ ر ـ مي ـ فا ـ سل و يا: مي ـ فا ـ سل ـ لا ـ سي ـ دو ـ ر توجه كنيد ترتيب نت‌ها نبايد به هم بخورد يعني نت «ر» هميشه بعد از نت «دو» و همواره پيش از نت «مي» واقع مي‌شود و بقيه نيز به همين نظم‌اند. براي درك بهتر موضوع توجه خود را به نظم و ترتيب حروف الفباي فارسي معطوف كنيد كه حروف سي و دوگانه چگونه پشت سر هم مي‌آيند. مكان قرارگيري حروف هميشه جاي ثابتي است و موقعيت هريك از آنها با توجه به مكان حروف قبلي و بعدي شناسايي مي‌شود. مثل حرف «ب» كه هميشه بعد از «الف» و پيش از حرف «پ» قرار مي‌گيرد. بر خلاف حروف زبانهاي فارسي و انگليسي كه علاوه بر اسم خاص، داراي شكل خاص و منحصر به فردي هستند، نت‌ها يا همان الفباي موسيقي فقط داراي اسم خاص‌اند و از نظر شكل و شمايل، قيافه مشتركي دارند. يعني تمام نت هاي هفتگانه با يك نماد شناخته مي‌شوند. پرسش: چگونه مي‌شود نت‌هاي هفتگانه را از يكديگر تشخيص داد؟ با توجه به اينكه همگي آنها يك شكل‌اند.

 

خطوط حامل

چنانكه مي‌دانيد در نوشتن زبانهاي فارسي و انگليسي و... همواره حروف بر روي يك خط و پشت سر هم نوشته مي‌شوند اما نت‌هاي موسيقي روي يك خط قابل نوشتن نيستند. علت آن است كه نشانه و نماد تمام نت‌هاي موسيقي هم‌شكل اند و اگر بخواهيم روي يك خط نت‌نويسي كنيم، آنگاه نمي‌توان آنها را از هم تشخيص داد. به همين جهت خط مورد استفاده در موسيقي از پنج خط موازي و با فاصله‌ي كم تشكيل مي‌شود كه به خطوط حامل معروف هستند. خطوط حامل به ترتيب از پايين به بالا شماره‌گذاري مي‌شوند بدين صورت خط اول، خط دوم، خط سوم، خط چهارم و خط پنجم (شكل 1 ) .

مطابق شكل (1) ملاحظه مي‌كنيد هر چهار نت هم قيافه هستند درحاليكه هيچ‌يك از آنها هم‌نام نيستند و هريك شخصيت جداگانه‌اي دارند. اين تشخيص به خاطر مكان قرار گرفتن نت‌ها در رو، زير يا بالاي خطوط حامل است. بنابراين چهار نت شكل (1) با اينكه قيافه‌ي يكساني دارند ولي هريك نماينده‌ي يك صداي منحصر به فرد هستند، به عبارتي ما با چهار نت مختلف روبرو هستيم. در خطوط حامل علاوه بر اينكه روي پنج خط مي‌توانيم نت بنويسيم، در چهار مكان ديگر هم در لابلاي خطوط مي‌توان نت نوشت. همچنين دو مكان ديگر يكي در پايين خط اول و ديگري در بالاي خط پنجم بدين منظور وجود دارد. پس در يك خط حامل پنج خطي، تعداد يازده نت مي‌توان ‌شناسايي كرد، شكل (2).

پرسش: با وجود بالا و پايين رفتن نت‌ها در خطوط حامل، نام هريك از آنها در مكانهاي مختلف چگونه شناسايي مي شود؟

 

كليد

كليد نشانه‌اي است كه در ابتداي حامل قرار مي‌گيرد و باعث شناسايي يك نت در روي يكي از خطوط حامل مي‌شود. وقتي چنين اتفاقي پيش آمد. آنگاه شناسايي ساير نت‌ها آسان است. زيرا نت‌ها با ترتيب خاصي پشت سر هم قرار مي‌گيرند. در خط موسيقي كليدهاي متفاوتي به كار مي‌رود. يكي از آنها كليد سُل نام دارد، زيرا معرف نام همين نت در خطوط حامل است. اين كليد، هميشه نت سُل را بر روي خط دوم مشخص مي‌كند و به همين دليل به كليد سُل خط دوم نيز معروف است.

با توجه به شكل (3) اكنون مي‌توانيد هر يك از نت‌ها را با نام خودش بخوانيد. توجه داشته باشيد كه خط موسيقي همانند نگارش زبان انگليسي از چپ به راست خوانده مي‌شود. بنابراين نام نت‌هاي شكل (3) چنين خواهد بود، مي ـ سل ـ دو ـ لا. يكي ديگر از كليدهاي مهم و كاربردي، كليد «فا»ي خط چهارم است.

با قرار گرفتن اين كليد بر روي حامل، خط چهارم به نت «فا» اختصاص مي‌يابد و ساير نت ها نسبت به آن شناسايي مي‌شوند. بنابراين در شكل (4) نت‌خواني به ترتيب خواهد بود، فا ـ دو ـ سل – لا. كليد ديگري هم در موسيقي ايراني كم و بيش كاربرد دارد و آن كليد «دو»ي خط سوم است. با قرار گرفتن اين كليد در ابتداي خطوط حامل، خط سوم مكان قرارگيري نت «دو» خواهد بود و نام ساير نت‌ها بر مبناي آن شناسايي مي‌شوند. بنابراين نت‌خواني در شكل (5) بدين صورت خواهد بود، دو ـ سي ـ دو ـ فا. كليدهاي ديگري هم در موسيقي وجود دارد كه از معرفي آنها صرف نظر مي‌كنيم، زيرا در موسيقي ايراني كاربردي ندارند.

 

خطوط اضافي

شايد براي خواننده پرسشي ايجاد شود كه چه احتياجي به كليدهاي متفاوت داريم؟ مگر نمي‌شود تمام آهنگ‌ها را با يك كليد نوشت؟ براي يافتن پاسخ اين پرسش توجه كنيد كه هر نت موسيقي شخصيت منحصر به فردي دارد و آن هم فقط با بسامد آن مشخص مي‌شود. يعني وقتي نت «لا» با بسامد 440 هرتز را در نظر بگيريم، تنها و تنها يك نت در جهان هستي وجود دارد كه بسامد آن 440 هرتز است و هرگز دو تا نيست و حتي نت «لا» اگر بسامدش دوبرابر شود يعني «لا»ي 880 هرتز و يا نصف شود مثل «لا»ي 220 هرتز باز هم در هنگام شنيدن ملاحظه مي‌كنيم با وجود شباهت ظاهري آنها، تفاوت قابل تشخيصي وجود دارد. بنابراين با قرار گرفتن نت‌ها بر روي خطوط حامل، در عمل، بسامد آنها نيز مشخص مي‌شود، با اين توضيح كه بسامد آنها از پايين به بالا افزايش مي‌يابد. اينك به پرسش اصلي بازمي‌گرديم كه چرا نمي‌توان تمام نت‌هاي موسيقي را فقط با يك كليد بر روي خطوط حامل نوشت؟ توجه كنيد تعداد اصوات موسيقايي قابل شنيدن با گوش انسان بسيار بيشتر از ظرفيت يك خط حامل پنج تايي است. يعني اگر تمام نت‌ها را بخواهيم در روي فقط يك حامل و آن هم با يك كليد بنويسيم تعداد بسيار زيادي از نت‌ها، بالاتر و يا پايين‌تر از خطوط حامل قرار مي گيرند. در چنين حالتي براي اين كه بتوان نت هاي خارج از پنج خاط حامل را شناسايي كرد، لازم است از خطوط اضافه كمك بگيريم. تا زماني كه خطوط اضافه قابل شمارش باشند، مفيد هستند ولي بديهي است خواندن و نوشتن نت‌هاي خيلي دور از خطوط حامل كه خط هاي اضافي زيادي دارند، دشوار خواهد بود. چنانكه در شكل (6) مي‌بينيد نت‌هاي بيرون از خطوط حامل با خط ‌هاي اضافي همراه اند و هرچه نت از حامل دورتر مي‌شود، خطوط اضافه بيشتري به آن تعلق مي گيرد، به طوري كه خواندن آنها گاهي اوقات بسيار وقت‌گير و آزاردهنده است.

به همين دليل و به جهت سهولت نت‌خواني و نت‌نويسي، كليد لازم براي حامل را با توجه به گستره صدايي هر آهنگ انتخاب مي‌كنند. صداهاي زير يا بسامد بالا معمولاً‌با كليد سل خط دوم نوشته مي‌شوند، براي مثال نت‌نويسي صداي سازهاي ني، كمانچه، سرنا و بخشي از صداي سنتور، تار و سه‌تار با اين كليد نوشته مي‌شود. همچنين آوانويسي صداي آوازي زنان و برخي مردان نيز با استفاده از همين كليد صورت مي‌گيرد. براي نت‌نويسي صداهاي متوسط از كليد «دو»ي خط سوم استفاده مي‌كنند. بخش زيادي از صداهاي تار و سه‌تار، كمانچه آلتو، رباب و كرنا قابل نگارش با اين كليد است. صداي آوازي بيشتر مردان و برخي از زنان بم‌خوان نيز با اين كليد نوشته مي‌شود و بالاخره صداهاي بم را با كليد «فا»ي خط چهارم مي‌نويسند. اين كليد صداي سازهايي چون بربط (عود)، تارباس، قيچك باس، بخشي از صداهاي قانون و همينطور صداي آوازي مردان بم‌خوان را پوشش مي‌دهد.

 

گستره صداها

در موسيقي اصوات از نظر بسامدي به چهار دسته تقسيم شده‌اند و جالب اينكه اين كار با توجه به صداي آوازي انسان صورت يافته است. بخش‌هاي چهارگانه‌ي آوازي بدين ترتيب‌اند. 1ـ دسته يكم صداهاي زير يا سوپرانو شامل صداي بالاي زنان و كودكان، همچنين سازهايي نظير ني، فلوت، كمانچه، ويلن، سرنا، تار و سه‌تار، شكل (7).

2ـ دسته دوم صداهاي ميانه بالا يا آلتو كه شامل صداي زنان بم‌خوان و همچنين صداي بالاي بسياري از مردان مي‌شود. سازهايي چون تار و سه‌تار، سنتور و سرنا در اين محدوده صوتي صداي خوشي دارند، شكل (8).

3ـ دسته سوم صداهاي ميانه پايين يا تِنور كه شامل صداي بالاي مردان و همينطور صدادهي پايين سازهايي چون تار و سه‌تار و بخش بالايي صداي بربط (عود)، شكل (9).

4ـ دسته چهارم صداهاي بم يا باس كه شامل پايين‌ترين صداي مردان مي‌شود. همچنين سازهايي نظير بربط (عود) و تارباس نيز در اين محدوده صدادهي ويژه‌ خود را دارند، شكل (10).