۹۵۱ بازديد

صدا

صدا بر اثر لرزش هوا بوجود مي‌آيد. بنابراين هر وسيله يا عاملي كه بتواند با معياري خاص هوا را مرتعش كند، يك توليدكننده‌ي صدا به حساب مي‌آيد.

 

بسامد

تعداد لرزش هاي هر صدايي در يك ثانيه را، بسامد مي‌گويند. بسامدهاي قابل دريافت با گوش انسان از 20 بار در ثانيه آغاز مي‌شود و تا 20000 بار در ثانيه هم مي‌رسد. البته اين محدوده مربوط به يك گوش كاملاً سالم است و گوش اغلب انسان ها به‌ ويژه در سنين بالا كمتر از اين محدوده را مي‌شنود. واحد شمارش بسامد به احترام هرتز دانشمند آلماني با نام وي بيان مي‌شود و با حروف اختصاري Hz نشان مي‌دهند. براي مثال وقتي صحبت از بسامد يك صدا با مقدار 440Hz مي شود، يعني لرزش هاي ايجاد شده بوسيله‌ي آن صدا، 440 بار در هر ثانيه است. اگر بسامد صدايي پايين باشد، مي‌گوييم آن صدا بم و اگر بسامدش بالا برود، آنگاه مي‌گوييم صدا زير شده است. پرسش: بسامد صداي نوزاد شش ماهه بيشتر است يا بسامد صداي مردي 30 ساله؟

 

لرزش هاي نامنظم

چنانچه لرزش ها و ارتعاشات يك‌ صدا بي‌نظم و قاعده باشد، اثر آن بر گوش انسان ناخوشايند خواهد بود. نمونه چنين صداهايي، پيرامون زندگي امروزي بسيار است. نظير صداي برهم خوردن فلزات، شكستن شيشه، صداي ار‍ّ‌ه و چكش، غرش هواپيماهاي جت و همچنين صداي برخي حيوانات مانند الاغ.

 

لرزش هاي منظم

اگر صدايي داراي ارتعاش منظم و قانونمندي باشد، آن صدا جزو اصوات خوشايند به حساب مي‌آيد و به همين دليل براي گوش انسان جذاب است. نظير اين صداها را در طبيعت و همچنين زندگي روزمره فراوان داريم. صداي پرندگان خوش‌آواز، سازهاي موسيقي و از همه مهم تر صداي آواز انسان نمونه‌هاي عالي از اصوات خوشايند هستند.

 

موسيقي
مجموعه اي به هم تنيده از صداهاي خوشايند و ناخوشايند كه با نظمي خاص شنيده شوند، موسيقي نام دارد. بنابراين توليد صداهاي موسيقايي و غيرموسيقايي بدون رابطه‌ي زماني و معياري مشخص، موسيقي به حساب نمي‌آيد. براي مثال يك صداي پيوسته و بدون زمان معين موسيقي نيست يا صداي تك ‌بوق خودروها، آژير آمبولانس و همين طور صداي برخورد اجسام سخت يا حتي صداي انفجار. اما اگر يك معيار زماني در توليد صداها لحاظ بشود، آنگاه مي‌توان اصوات حاصله را نوعي موسيقي ناميد. مثل كسي كه با مضرابهاي سنتور صداهايي را در فاصله زماني مشخصي توليد مي‌كند. يعني بايد آن صداها از نظر اندازه‌ي زماني كوتاه و بلند باشند. همينطور با بوق زدن منظم و با قاعده مي‌توان نوعي موسيقي ايجاد كرد.

 

نت

تجربه نشان داده است كه بيشتر موسيقي هاي رايج فقط از هفت صداي مختلف تشكيل شده و با تكرارهاي گوناگونِ همين هفت صدا، انواع موسيقي بوجود آمده است. به هر يك از اين صداهاي هفتگانه، نت (note) مي گويند. با اين نگاه، هيچ موسيقي اي نمي تواند بيش از هفت نت را در بر بگيرد اما برعكس موسيقي‌هايي داريم كه از شش يا پنج نت تشكيل شده‌اند. در قرن بيستم برخي جريان هاي پيشرو در موسيقي مدرن، نوعي از موسيقي دوازده نتي را هم ابداع كردند. ولي غالب موسيقي هاي رايج در همان چارچوب هفت نتي شكل مي گيرند.

۹۳۱ بازديد

تعاريف موسيقي ايراني               


                                دانگ                           

شايد اين پرسش اساسي براي هر هنرآموزي پيش آيد كه هدف از تشريح مسايل نظري در موسيقي چيست؟ به عبارتي پرده‌ها، نيم‌پرده‌ها، سه‌چهارم پرده‌ها و غيره به چه كار مي‌آيند؟ چگونه مي‌توان از آنها استفاده كرد؟ و پرسش هايي از اين دست. موشكافي در ساختار آهنگ‌هاي ايراني نشان مي‌دهد كه تقريباً همه آنها از چهار يا پنج نت مختلف تشكيل شده‌اند و فاصله بين نت‌هاي تشكيل‌دهنده در هر آهنگ، پرده، نيم‌پرده، سه‌چهارم پرده و يا يك و يك‌چهارم پرده است. به زبان ديگر هر آهنگ ايراني به‌طور معمول بر اساس يك دانگ ساخته مي‌شود و دانگ درحقيقت همان چهار يا پنج نتي هستند كه با فاصله‌هاي مشخصي به دنبال هم قرار مي‌گيرند. براي نمونه به دانگ زير توجه كنيد، شكل (55).

اين دانگ از چهار نت و سه عدد فاصله تشكيل شده است كه با همين چند نت آهنگ‌هاي بسياري مي‌توان نواخت. يعني يك دانگ فقط متعلق به يك آهنگ خاص نيست.

شكل 55 :ساختار دانگ

شكل 55 :ساختار دانگ                                                               

                                دور كامل                           

چنان كه در گفتارهاي پيشين آمد، ‌تقريباً  تمام موسيقي‌ها از هفت نت حاصل مي‌شوند و آنچه امروزه به‌عنوان موسيقي مي‌شنويم، چيزي جز تكرار همين هفت نت نيست. اكنون وقت آن است بپرسيم كه چه ارتباطي بين هفت نت اصلي و دانگ وجود دارد؟ اگر با يك دانگ چهار صدايي مي‌توان توليد موسيقي كرد، پس سه نت ديگر به چه كار مي‌آيند؟ در بحث دانگ معلوم شد، بخش بزرگي از آهنگ‌هاي ايراني تنها با يك دانگ شكل مي گيرند و چنانچه قرار باشد آهنگي گسترش يابد، به ناچار بايد از نت‌هاي ديگري هم استفاده شود. يعني لازم است از مرز دانگ عبور كنيم. در چنين حالتي معمولاً دانگ ديگري به دنبال دانگ نخست مي‌آيد، بدون آن كه فاصله‌اي بين آنها پيدا شود، شكل (56) دو دانگ به هم پيوسته را نشان مي‌دهد.

همان طور كه در شكل (56) ملاحظه مي‌شود يك پرده اضافي به دو دانگ پيوسته «سل ـ لا ـ سي ـ دو» و «دو ـ ر ـ مي ـ فا» چسبيده و به نوعي دو دانگ مربوطه را تكميل كرده است. نت پاياني، هم نام نت آغازين دانگ اول و به فاصله هنگام (Octave) مي‌باشد. يعني بسامد نت «سل» در پرده‌ي تكميلي درست دو برابر نت «سل» ابتداي دانگ اول است. در موسيقي ايراني به مجموعه‌ي دو دانگ پيوسته كه يك پرده‌ي اضافي را هم به دنبال خود دارند، دور كامل گفته مي‌شود. همين مفهوم در موسيقي غربي گام (scale) نام دارد. ولي آهنگ‌هاي ايراني براي جلوه گر‌ي، هميشه نياز به يك دور كامل يا گام ندارند. اغلب آنها در محدوده يك دانگ و گاهي دو دانگ، ساخته و پرداخته مي‌شوند. البته در موسيقي ايراني معاصر گاه نغماتي به گوش مي‌رسد كه از محدوده‌ي يك گام فراتر مي‌روند. فاصله‌ي بين نت‌هاي يك دور كامل اگر فقط شامل پرده و نيم‌پرده و به ترتيب شكل (57) باشد، ‌دور طبيعي يا گام طبيعي خوانده مي‌شود، ولي در موسيقي ايراني دانگ‌ها و دورهاي ديگري هم وجود دارند كه فاصله‌ي بين نت‌هايشان، غير از پرده و نيم‌پرده، اندازه‌هايي مثل سه‌چهارم پرده و يك و يك‌چهارم پرده را شامل مي‌شود.

شكل 56: دانگ هاي به هم پيوسته

شكل 56: دانگ هاي به هم پيوسته                                                                           

شكل 57:ساختار يك دور كامل يا گام

                                                                                شكل 57:ساختار يك دور كامل يا گام                                                               

گوشه                           

گوشه آهنگي مختصر و كوتاه است كه دست‌كم با سه يا چهار نت ساخته مي‌شود. يك گوشه حتماً بايستي از فواصل دانگ مشخصي پيروي كند و لازم است يكي از نت‌هاي دانگ به‌عنوان مركز آهنگ انتخاب شود به‌طوري كه ديگر نت‌ها به سمت آن متمايل شوند. اين نت مركزي، ‌در فرهنگ موسيقي ايراني شاهد نام دارد. يك گوشه ممكن است از محدوده‌ي يك دانگ فراتر برود ولي نت شاهد ثابت خواهد بود. برخي مشخصات گوشه عبارتند از:1ـ ساختمان آن ازسه، چهار و يا پنج نت تشكيل شده است. يعني در محدوده يك دانگ نواخته مي‌شود. گوشه‌هاي ديگري هستند كه در محدوده دو دانگ اجرا مي‌شوند كه به آن گوشه‌هاي دودانگي مي‌گوييم.2ـ گوشه حتماً داراي يك نت مركزي به نام شاهد است.3ـ ريتم گوشه‌ها آزاد و متغير است. يعني با ميزان مشخصي قابل بيان نيستند.4ـ برخي از گوشه‌ها علاوه بر نت شاهد داراي نت ديگري به نام ايست هستند كه غير از شاهد است.5ـ برخي گوشه‌ها يك نت متغير دارند به ‌طوري كه در حين اجراي گوشه، بسامد اين نت به اندازه حدوداً ربع پرده كم و زياد مي‌شود.

علي اكبر شهنازي

علي اكبر شهنازي                                                               

                                دستگاه                           

اين واژه معاني مختلفي دارد. يكي اينكه از دو بخش دست + گاه تشكيل شده است. «دست» به معناي عضوي از بدن و «گاه» به معني محل و موقعيت كه در موسيقي و نوازندگي مي‌تواند اين‌گونه تعبير شود. وقتي دست انسان روي دسته‌ي برخي از سازها نظير تار و سه‌تار و كمانچه و... حركت مي‌كند، بر اثر آن موسيقي توليد مي‌شود و چنانچه نوع حركت انگشتان دست روي دسته‌ي ساز تغيير كند، فضاي موسيقايي هم دگرگون مي‌شود كه اصطلاحاً مي‌گويند، دستگاه عوض شد. در حال حاضر به مجموعه‌اي از گوشه‌ها كه از نظر دانگ‌هاي تشكيل‌دهنده، خويشاوندي نزديكي به هم دارند، واژه دستگاه گفته مي‌شود. اگر بخواهيم با يك مثال ساده بيان كنيم، دستگاه را مي‌توان به يك فاميل تشبيه كرد. هر فاميل نسبت به فاميل ديگر استقلال شخصيتي دارد ولي اعضاي فاميل كه همان گوشه‌ها باشند،‌ خيلي به هم شبيه و نزديك‌اند. درحالي‌كه با اعضاي فاميل ديگر ممكن است شباهت كمي داشته باشند و يا هيچ شباهتي نداشته باشند،  ضمن اينكه تمام فاميل‌ها در منطقه يا شهري به نام «موسيقي ايران» زندگي مي‌كنند.


هفت دستگاه                           

موسيقي رسمي و شهري ايران در حال حاضر به صورت هفت دستگاه مستقل، دسته‌بندي و ارائه مي‌شود كه برخي از دستگاه‌ها داراي شعبه‌هاي كوچكتري به نام «آواز» هستند. شكل (58) تعداد دستگاه‌ها و ارتباط آوازهاي مربوطه را نشان مي‌دهد.

شكل 58: نمودار دستگاه هاي موسيقي ايراني

شكل 58: نمودار دستگاه هاي موسيقي ايراني                                                               

                                تغيير دستگاه                           

هر دستگاه موسيقي ايراني متشكل از دانگ‌هاي مختلفي است كه گاهي يك دانگ بين دو يا چند دستگاه مشترك است. ولي برخي دانگ‌ها نيز به‌طور اختصاصي به يك يا دو دستگاه تعلق دارند. اگر مجري موسيقي ايراني ـ چه خواننده و چه نوازنده ـ بخواهد از دستگاهي به دستگاه ديگر برود، در واقع از دانگ‌هاي مشترك بين دو دستگاه استفاده مي‌كند و سپس به دانگ اختصاصي آن دستگاه فرود مي‌آيد. هنگام تغيير دستگاه به ‌طور طبيعي اندازه فواصل با استفاده از نشانه‌هاي جانبي تغيير مي‌كند و معمولاً نت شاهد نيز عوض مي‌شود.


قالب هاي ايراني                           

بيشتر پديده‌ها در طبيعت داراي شكل و قيافه‌اي معين و مشخص‌اند كه با به خاطر سپردن آنها، به راحتي مي‌توان تفاوت و اشتراك اين پديده‌ها را درك كرد. براي مثال شكل و قالب تمام ليوان‌ها با كمي اختلاف مثل هم است. حال يك ليوان را با يك ميز مقايسه كنيد. مي‌بينيد كه چقدر قيافه‌ي اين دو متفاوت است. ولي از طرفي تمام ميزهاي دنيا از نظر قالب و قيافه مشترك‌اند. در موسيقي نيز براي تقسيم‌بندي آهنگ‌ها و به جهت سهولت ساخت، اجرا و درك آنها، در چندين قالب يا فرم دسته‌بندي مي‌شوند. يعني آهنگ‌هايي كه از نظر ساختار، شباهت بيشتري به هم دارند، داراي قالب يكساني هستند. فرم‌هاي رايج در موسيقي ايراني به شرح زيراند.

پيش‌درآمد

آهنگي با سرعت كند است كه معمولاً در گوشه‌هاي اصلي هر دستگاه بيان مي‌شود و گاهي نيز به گوشه‌هاي خارج از يك دستگاه هم رفت و برگشتي انجام مي‌گيرد. ريتم غالب پيش‌درآمدها  4/4 ،  3/4 ،  12/8 ، 6/4  ، 2/4  يا  6/8 است و در همه‌ي اين موارد سرعت اجرا حالتي آرام و متين دارد. مدت زمان پيش‌درآمد بين 2 تا 5 دقيقه مي‌تواند باشد (نمونه 1).

تصنيف

آهنگي است كه بايد كلام‌دار باشد و معمولاً كلام آن از شعرهاي سنتي فرهنگ فارسي انتخاب مي‌شود (نمونه 2). تصنيف‌ به‌طور غالب از صداي بم شروع مي‌شود و پس از رفتن به اوج، دوباره به قسمت بم برگشت مي‌كند. مدت زمان آن معمولاً بين 2 تا 8 دقيقه، متغير و ريتم اش بسيار متنوع است، مثل 2/4  ،  3/4 ،  4/4 ،  6/8 ،  12/8 ،  7/8 ،  5/8 و...

آواز ايراني

آهنگي آزاد است كه خواننده اشعاري را در يك دانگ مشخص مي خواند و ميزان كشش ها، تحريرها و سكوت ها كاملاً در اختيار اوست. يعني همانند قطعات ضربي الزامي ندارد كه با سرعت مشخصي به اجراي موسيقي بپردازد. آواز ايراني در جهان يك نمونه منحصر به فرد است كه اگر مجري آن مسلط و توانا باشد، با كمترين ساز همراهي كننده و گاه حتي بدون ساز مي تواند بر شنونده تأثير عميق بگذارد (نمونه 3). آواز در موسيقي ايراني غالباً يا يك ساز تنها، همراهي مي شود، گاهي با مجموعه اي از نوازندگان همنواز و گاه  بدون همراهي ساز. برخي آهنگسازان امروزي نيز قطعه اي ضربي براي همراهي با آواز تنظيم مي كنند تا زير صداي خواننده به اجرا درآيد، به طوري كه خواننده كاملاً آزادي عمل خود را دارد و پس از پايان هر بند آوازش، گروه نوازندگان به اجراي قطعه اي مشخص مي پردازند و بار ديگر به هنگام آواز، حجم صداي گروه  پايين مي آيد.

چهار مضراب

آهنگي با سرعت تند است كه بر اساس يك پايه‌ي تكراري به چرخش درمي‌آيد و داراي يك الگوي مضرابي است. ريتم غالب چهار مضراب‌ها  2/4 ،  3/8 ،  6/8 ،  6/16 و گاهي  5/8 مي‌تواند باشد. مدت زمان آن كوتاه و از يك تا 3 دقيقه متغير است. البته گاهي چهار مضراب‌هاي طولاني‌تر هم شنيده مي‌شود (نمونه 4).

رنگ Reng

از جهاتي شبيه چهار مضراب است، يعني سرعت آن بالا و داراي مدت زمان كوتاهي است اما پايه‌ي تكراري ندارد و به جاي آن از تنوع جمله‌بندي برخوردار است. ريتم غالب رنگ‌ها 6/8  است و به‌ ندرت از ديگر ريتم‌ها استفاده مي‌شود (نمونه 5). 

قطعه

آهنگي ضربي و حالتي آزاد دارد. يعني مي‌تواند از هر گوشه‌اي آغاز شود و ريتم‌هاي مختلفي هم داشته باشد. سرعت اجراي قطعه نيز معيار مشخصي ندارد. همين‌طور مدت زمان آن هم از يك تا ده دقيقه مي‌تواند اختيار شود. قطعه از فرم‌هاي جديد آهنگسازي موسيقي ايراني است كه در يكصد سال اخير به كار مي‌رود (نمونه 6).

ترانه

به نوعي از تصنيف اطلاق مي‌شود كه شعر آن ساده و بي‌پيرايه و در برخي موارد بسيار عاميانه است. شعر خيلي از ترانه‌ها روي آهنگ، سروده مي‌شود و در مجموع يك ترانه از اول تا آخر سادگي خودش را حفظ مي‌كند. يعني پيچيدگي در شعر و آهنگ آن وجود ندارد. غالب ترانه‌ها مضامين عاشقانه و گاه اجتماعي دارند (نمونه 7).

اجراي پيش درآمد با عود و تمبك

اجراي پيش درآمد با عود و تمبك                                                                           

شهرام ناظري

                                                                                شهرام ناظري                                                                           

آواز خواني

                                                                                آواز خواني                                                                           

محمد علي كياني نژاد

                                                                                محمد علي كياني نژاد                                                                           

كلنل علي نقي وزيري

                                                                                كلنل علي نقي وزيري                                                                           

حسن كسايي

                                                                                حسن كسايي                                                                           

اكبر گلپايگاني

۹۵۰ بازديد

نشانه هاي كمكي               


                                نشانه هاي كمكي                           

در نوشتن نت موسيقي، براي جلوگيري از پيچيدگي و شلوغ شدن صفحه نت، از علامت هايي بهره مي گيرند تا نت نويسي تا حد امكان ساده تر انجام شود و در عين حال نوازنده يا خواننده بتواند ريزه كاري هاي مربوط به آهنگ را دريابد و اجرا كند. اين علامت ها عبارتند از انواع نت هاي زينت، تريل، گليساندو، تكرار ميزان، برگشت ها و نشانه هاي مخصوصي براي ضعيف و قوي نواختن و يا تند و كند اجرا كردن قطعه.


آچياكاتورا                           

نت زينتي است كه پيش از نت اصلي نوشته مي شود و زمان اجرا آن خيلي كوتاه است. به طوري كه در مقايسه با كشش نت اصلي، نمي توان برايش ارزش زماني قابل توجهي قائل شد. با اين وجود به طور آشكار شنيده مي شود و نقش خود را در صداي كلي ايفا مي كند، شكل 47.

آچياكاتورا ممكن است بيش از يك نت باشد و همچنين مي تواند هر فاصله اي با نت اصلي داشته باشد، مانند مثال هاي زير، شكل 48.

شكل 47: نت زينت آچياكاتورا

شكل 47: نت زينت آچياكاتورا                                                                           

شكل 48: شكل هاي ديگري از آچياكاتورا

                                                                                شكل 48: شكل هاي ديگري از آچياكاتورا                                                               

                                گزش                           

به دو گونه است كه وقتي روي يك نت قرار بگيرد، اشاره اي خيلي تند به نت پايين تر و يا نت بالاتر مي كند و باز به نت اصلي برمي گردد. اگر اشاره به بالا باشد، گزش فوقاني و اگر به پايين باشد، گزش تحتاني گويند، شكل 49. اگر علاوه بر علامت گزش، روي آن علامت هاي، b يا # قرار بگيرد، به معني آن است كه نت مورد اشاره در گزش مي بايد بمل يا ديز باشد.

شكل 49: شكل هاي مختلف گزش

شكل 49: شكل هاي مختلف گزش                                                               

                                تريل                           

نشانه اي است كه اگر روي نتي گذاشته شود، آن نت و يك نت بالاترش پي در پي و به صورت تناوبي كم و بيش تند، به اجرا در مي آيند، شكل 50. اين عمل دقيقاً به اندازه ارزش زماني همان نت ادامه پيدا مي كند. اگر روي علامت تريل نشانه هاي b و # قرار بگيرد، به معني آن است كه عمل تناوب نت اصلي، مي بايست با لحاظ كردن آن نشانه باشد.

شكل 50: دو نمونه تريل معمولي و بمل دار

شكل 50: دو نمونه تريل معمولي و بمل دار                                                               

                                نشانه هاي جانبي                           

اگر قرار باشد فاصله‌ي بين نت‌هاي يك دانگ يا دور، كامل اندازه‌هايي غير از پرده و نيم‌پرده داشته باشند، آنگاه لازم است بعضي از نت‌هاي مربوطه، به اندازه‌ي معيني جا به جا شوند كه بدين منظور از نشانه‌هاي جانبي استفاده مي‌كنند. بدين صورت كه اگر پيش از نت اصلي نشانه «  » قرار بگيرد، ‌بسامد آن نت به اندازه‌ي تقريبي ربع پرده بم‌تر مي‌شود و چنانچه لازم باشد بسامد همان نت به اندازه‌ي ربع پرده بالا برود ـ يعني زيرتر شود ـ آنگاه از نشانه‌ي «   » استفاده مي‌كنند. نشانه‌هاي «   » و «   » به ترتيب سُري و كُرُن نام دارند و از ابداعات كلنل علي‌نقي وزيري هستند كه مخصوص موسيقي ايراني وضع شده‌اند.در موسيقي اغلب كشورهاي جهان و به ‌ويژه موسيقي غرب، نشانه‌هاي سري و كرن و حتي چيزي برابر آن ها وجود ندارد ولي در عوض نشانه‌هايي دارند كه بسامد نت اصلي را فقط به اندازه نيم‌پرده بالا يا پايين مي‌برند. يعني براي بم كردن نت اصلي به اندازه‌ي نيم‌پرده از نشانه‌ي b و براي زير كردن همان نت از نشانه‌ي #  استفاده مي‌كنند. اين دو نشانه به ترتيب ِبمُل و دي ِيز نام دارند.

 سري و كرن، علامت هاي ابداعي كلنل علينقي وزيري ويژه موسيقي ايراني

سري و كرن، علامت هاي ابداعي كلنل علينقي وزيري ويژه موسيقي ايراني                                                                

                                تكرار ميزان                           

در نت نويسي براي سهولت نوشتن و خواندن، تا حد ممكن از علامت هاي اختصاري كمك مي گيرند. براي مثال اگر در يك قطعه، محتواي دو يا چند ميزان، دقيقاً يكي باشد، به جاي آن كه همه نت ها نوشته شوند، فقط نت هاي ميزان اول نوشته مي شود و در بقيه ميزان هاي تكراري، علامت مخصوص تكرار ميزان مي آيد، شكل 51. در نتيجه كسي كه قصد اجرا كردن آن قطعه را داشته باشد، با ديدن علامت تكرار ميزان، برابر با تعداد علامت ها، ميزان اول را اجرا مي كند.

شكل 51 : علامت تكرار ميزان

شكل 51 : علامت تكرار ميزان                                                               

                                تكرار دو ميزاني                           

اگر در قطعه اي نياز باشد كه دو ميزان پشت سر هم، دوباره تكرار شوند، همان علامت مخصوص تكرار ميزان، روي خط ميزان قرار مي گيرد، شكل 52.

شكل 52: تكرار دو ميزان

شكل 52: تكرار دو ميزان                                                               

                                برگشت ساده                           

بيشتر آهنگ ها از تكرار جمله هاي گوناگون تشكيل مي شوند. در نتيجه هنگام نوشتن آن ها، لازم نيست همه تكرارها نوشته شوند. بلكه يك بار جمله اصلي نوشته مي شود و با استفاده ازيك علامت مخصوص، اجرا كننده متوجه مي شود كه اين جمله بايد كاملاً از نو اجرا شود. علامت برگشت ساده، يك دولاخط نقطه دار است كه در ابتدا و انتهاي جمله موسيقايي درج مي شود، شكل 53.

شكل 53: برگشت جمله موسيقي

شكل 53: برگشت جمله موسيقي                                                               

                                برگشت متنوع                           

اين نوع برگشت، تمام جمله موسيقايي تكرار نمي شود. بلكه تنها بخشي از آن تكرار مي شود و پس از تكرار، در ادامه اش يك بخش جديد مي آيد، شكل 54. در اين صورت از علامت برگشت متنوع استفاده مي شود كه با شماره گذاري هاي 1 و 2 به اجرا كننده مي فهمانند بار اول اجراي بخش 1 را به جمله قابل تكرار بچسباند و بار دوم از قسمت 1 صرف نظر كند و قسمت 2 ر ابه آن بخش تكرار شونده بچسباند.

شكل 54: نمايي از برگشت متنوع
۹۳۵ بازديد

حالات               


                                اتحاد و اتصال                           

گاهي لازم مي‌شود كشش زماني يك نت به اندازه‌اي اضافه شود كه با نشانه‌هاي موجود ممكن نباشد؛ براي مثال اگر كشش يك نت به اندازه يك سياه و يك دولا چنگ باشد، چگونه مي‌توان آن را نشان داد. شكل (37) به اين گونه پرسش‌ها پاسخ مي‌دهد.

در شكل (37) خطي كه بين نت‌هاي همنام كشيده شده است، خط اتحاد نام دارد. يعني نت‌هاي مربوطه را با هم متحد مي‌كند تا فقط به ‌صورت يك نت طولاني‌تر صدا بدهند. همانطور كه در شكل (37) آمده است، خط اتحاد مي‌تواند علاوه بر متحد كردن نت‌هاي داخل ميزان، نت‌هاي چند ميزان ديگر را نيز با هم متحد كند كه در آن صورت همه نت‌هاي قرار گرفته در بين خط اتحاد، به صورت پيوسته اجرا مي‌شوند. اين حالت در سازهاي بادي نظير ني، سرنا، فلوت و همچنين صداي آوازي انساني و سازهاي آرشه‌اي نظير كمانچه، ويولون و... بيشتر به محسوس است.

اگر خطي  بين دو يا چند نت غيرهمنام كشيده شود، معني ديگري مي‌دهد. يعني همه آن نت‌ها را به هم وصل مي‌كند. به همين دليل خط اتصال ناميده مي شود، شكل (38).

خط اتصال موجود در شكل (38) به نوازنده يا مجري آهنگ نشان مي‌دهد كه آن نت‌هاي واقع در بين آن، بايد به صورت پيوسته و بي‌‌وقفه اجرا شوند. براي درك عميق تر مفهوم خط اتحاد و اتصال به يك مثال از ادبيات گفتاري و نوشتاري توجه كنيد، شكل (39).

در عبارت نخست شكل (38) خط بين «آي» و «ي» از جنس خط اتحاد است. يعني گوينده حرف «ي» را كشيده ادا مي‌كند و چون هردو حرف همنام هستند، فقط زمان اجراي آن افزايش مي‌يابد. اما در عبارت دوم خط‌هاي زير عبارات، از نوع اتصال هستند و به گوينده عبارت مي‌فهمانند كه جمله «من آمدم» را با يك نفس بخواند. در اين صورت معني عبارت بسيار شفاف و روشن به شنونده منتقل مي‌شود. اگر خط اتصال را برداريم و يا جور ديگري كلمات را به هم وصل كنيم، معني عبارت تغيير مي‌كند و چه ‌بسا گاهي نامفهوم شود.

شكل 37 : نت هاي متحد با خط اتحاد

شكل 37 : نت هاي متحد با خط اتحاد                                                                           

شكل 38: خط اتصال

                                                                                شكل 38: خط اتصال                                                                           

شكل 39:مثال ادبي شبيه خط اتصال و خط اتحاد در موسيقي

                                                                                شكل 39:مثال ادبي شبيه خط اتصال و خط اتحاد در موسيقي                                                               

سنكپ                           

يكي از كاربردهاي خط اتحاد ايجاد سنكپ است كه باعث مي‌شود ضرب قوي ابتداي ميزان بصورت ضعيف درآيد و در واقع ادامه‌اي از ضرب پيشين باشد، شكل (40).

ايجاد سنكپ، حس موسيقايي را عوض مي‌كند و باعث مي‌شود ضرب‌هاي قوي و ضعيف از حالت معمولي خارج شوند. در شكل (40) شش مورد سنكپ ديده مي شود كه نت هاي «مي» و «سي» را با هم متحد كرده اند و بنابراين نت‌هاي ابتداي ميزان، در ادامه نت قبل از ميزان صدا مي‌دهند. يعني آن شخصيتي كه به واسطه ضرب قوي بودن داشتند، اينجا ديگر ندارند.

شكل 40: سنكپ

شكل 40: سنكپ                                                               

ضد ضرب                           

اگر ضرب هاي قوي و نيمه‌قوي همراه با سكوت باشند ولي ضرب‌هاي ضعيف با صدا باشند، اصطلاحاً مي‌گويند آن ميزان ضد ضرب دارد، در اجراي واقعي معمولاً جاي خالي را سازهاي كوبه اي پر مي كنند. يعني ابتداي ميزان با آن كه براي سازهاي ملوديك سكوت دارد ولي يك ساز كوبه اي مي تواند آن را به نحو شايسته اي پر كند. اين ويژگي در آهنگ هاي تند، به ايجاد هيجان منجر مي شود.شكل (41).

هيجان يكي از ويژگي‌هاي آهنگ‌هاي ضد ضرب‌دار است كه در موسيقي ايراني به فراواني يافت مي‌شود. ازجمله مي‌توان بسياري از چهار مضراب‌ها و همچنين رنگ ها (Reng) را نام برد. علاوه بر اين بيشتر نوحه‌هاي عزاداري هم با ضد ضرب شروع مي‌شوند.

شكل 41: ضد ضرب

شكل 41: ضد ضرب                                                               

ميزان هاي لنگ                           

بخش بزرگي از آهنگ‌هاي ايران، به‌ويژه گونه‌هاي رايج در نواحي آن مثل خراسان، لرستان، كردستان، بختياري و فارس، از ريتم‌هايي پيروي مي‌كنند كه با ميزان‌هاي ساده و تركيبي قابل بيان نيستند. ميزان‌بندي اين‌گونه آهنگ‌ها معمولاً از كنار هم قرار گرفتن دو يا چند ميزان ساده حاصل مي‌شود. براي مثال از جمع يك ميزان دوضربي و يك ميزان پنج‌ضربي بدست مي‌آيد. يا از تركيب يك ميزان سه‌ضربي و يك ميزان چهارضربي، مي‌توان به يك ميزان هفت‌ضربي دست يافت. اين‌گونه ميزان‌ها كه به ميزان‌هاي لنگ معروف‌اند، حالت ويژه‌اي دارند و به راحتي مي‌توان آنها را از ميزان‌هاي معمولي تشخيص داد. شكل (42) نمونه‌هايي از دو ميزان پنج ضربي و هفت ضربي را نشان مي‌دهد.

ميزان‌هاي لنگ بسته به اين كه ضرب‌هاي قوي و ضعيف آنها چگونه تنظيم شده باشند، شكل‌هاي مختلفي پيدا مي‌كنند. نحوه شمارش ضرب‌ها نيز به محل قرار گرفتن ضرب‌هاي قوي بستگي دارد. براي مثال يك ميزان پنج‌ضربي مي‌تواند به صورت‌هاي 3+2، 2+3 و حتي 4+1 نواخته شود. شكل (43) و (44) حالت‌هاي مختلف دو نمونه ميزان لنگ يعني پنج‌ضربي و هفت‌ضربي را نشان مي‌دهد

شكل 42:ميزان هاي لنگ

                                                                                شكل 42:ميزان هاي لنگ                                                                           

شكل 43:گونه هاي مختلف ميزان پنج ضربي

شكل 43:گونه هاي مختلف ميزان پنج ضربي                                                                           

شكل 44:گونه هاي محتلف ميزان هفت ضربي

                                                                                شكل 44:گونه هاي محتلف ميزان هفت ضربي                                                               

سه بر دو، چهار بر سه و...                           

اجراي سه نت هم‌ارزش در زمان دو نت، حالتي است كه ريتم آهنگ را براي لحظه‌اي كوتاه عوض مي‌كند. اين حالت مي‌تواند شكل‌هايي سه بر دو، چهار بر سه، شش بر چهار و غيره به خود بگيرد. شكل (45) نمونه‌هايي از آنها را نشان مي‌دهد.

اعداد 3، 4 و 6 بر بالاي نت‌هاي مذكور نشان‌دهنده غيرعادي بودن ارزش زماني نت‌هاست. يعني اينكه همه آن نت‌ها بايد در زمان محدودي به اجرا درآيند كه خودبه‌خود حالت ريتمي آهنگ تغيير مي‌يابد. نكته مهم اين كه سه بر دو، چهار بر سه و... هيچگاه ريتم اصلي آهنگ را عوض نمي‌كند، بلكه به صورت گذرا حالت شنيداري آهنگ كمي تغيير مي‌كند، شكل (46).

شكل 45: تقسيمات ويژه زماني

شكل 45: تقسيمات ويژه زماني                                                                           

شكل 46: نمونه اي از سه بر دو
۹۳۹ بازديد

فاصله               


                                پرده و نيم پرده                           

در آغاز كتاب با نام نت‌هاي هفتگانه موسيقي آشنا شديم و ديديم كه مهمترين عامل تشخيص نت‌ها از يكديگر و شخصيت دادن به آنها بسامد هر نت بود و هفت نت موسيقي تنها با بسامدهاي مختلف بوجود مي‌آيند.پرسش: وقتي بخواهيم از نتي مثل «دو» به نت بالاتر يعني «ر» و يا نت پايين‌تر يعني «سي» حركت كنيم، بسامد نت «دو» چقدر بايد بالا يا پايين برود تا به منظور خويش برسيم؟ اين پرسش درست مثل اين است كه از شما بپرسند از تهران تا شيراز چه قدر بايد راه برويم تا به مقصد برسيم؟ روشن است پاسخ مي‌دهيد به اندازه مسافت تهران تا شيراز، نه كمتر و نه بيشتر. اگر راه كمتري رفته شود، ممكن است از شهرهاي مياني اين مسير مثل قم و اصفهان سر در‌آوريم و چنان چه در همين مسير راه بيشتري برويم، از شيراز عبور خواهيم كرد و ممكن است به شهر بعدي مثل بوشهر برسيم. يعني در هر حال به مقصد نرسيده‌ايم. در موسيقي نيز حركت از يك نت به نت ديگر دقيقاً بر اساس مقدار مسافت يا به عبارتي مقدار اختلاف بسامد آن دو نت انجام مي‌گيرد و اين چيزي كاملاً مشخص و از پيش تعيين شده است. براي مثال وقتي بخواهيم از نت «دو» با بسامد 261 هرتز به سمت نت «ر» با بسامد 293 هرتز حركت كنيم بايد به اندازه‌ي اختلاف اين دو بسامد يعني 32 هرتز افزايش بسامد ايجاد كنيم تا نت «ر» به صدا درآيد. همين طور براي حركت به ساير نت‌ها چه بالاتر از «دو» و چه پايين‌تر از آن بايد بسامد نت «دو» را به اندازه‌هاي مشخصي بالا و پايين ببريم.پرسش: اختلاف بسامد 32 هرتز بين نت هاي «دو» و «ر» از كجا آمده است؟  پرداختن به اين پرسش خود باعث ايجاد پرسشهاي ديگري در ذهن مي‌شود. چرا زمين كروي شكل است؟ چرا به دور خورشيد مي‌چرخد؟ چرا عمر انسان بيشتر از پروانه هاست؟ چرا درختان در زمستان مي‌خوابند؟ و بسياري پرسشهاي ديگر.بشر پيش از آنكه به اينگونه مسايل بينديشد، زندگي خويش را با اتكاء به تجربه پيش برده است. او آتش را كشف كرد بي‌آن كه بداند پديده سوختن چيست؟ زبان را به چرخش درآورد بدون آن كه اصول و قواعد ادبي بلد باشد. او همچنين آواز را تجربه كرد بي‌آن كه بداند موسيقي چيست و نت يعني چه؟ سپس با برخي سازهاي ابتدايي نظير ني آشنا شد و آن چه را با حنجره مي‌خواند به وسيله ساز نيز تقليد كرد. او چيزي را مي‌خواند و مي‌نواخت كه براي گوشش دلنشين بود و بعدها كه در خوانده‌ها و نواخته‌هايش تأمل كرد متوجه شد تمام صداهاي زيبا و موزون در مجموع هفت صداي مختلف (هفت نت) بيشتر نيست و هرچه هست از تركيب و تكرار همين هفت صدا حاصل مي‌شود و چون بيشتر دقت كرد متوجه شد بين هر صدا تا صداي قبلي يا صداي بعدي يك فاصله‌ي بسامدي -زير و بمي- وجود دارد كه بعدها فهميد اين مقدار فاصله نوعي اختلاف بسامد است و امروزه با واحد هرتز بيان مي‌شود. او همچنين در رديابي فاصله‌هاي بين نت‌ها متوجه شد صداها داراي فواصل كوتاه و بلند نسبت به يكديگرند. پس براي هر نتي اسمي انتخاب كرد و به نسبت فاصله‌هاي موجود در بين آن ها و همينطور ترتيب قرار گرفتن شان به نموداري شبيه شكل 33 رسيد.

نام فاصله‌هاي بلند را پرده و نام فاصله‌هاي كوتاه را نيم‌پرده گذاشت. از طرفي او متوجه شد وقتي نت‌هاي هفتگانه را يك‌يك بنوازيم و به سمت نت‌هاي بالاتر برويم، ‌با صدايي بسيار شبيه به صداي نخست مواجه مي‌شويم و بعد معلوم شد صداي هشتم، صدايي است كه بسامد آن درست دو برابر صداي يكم است و آن را نت هنگام (Octave) خواند. به اين ترتيب داستان پرده و نيم‌پرده شكل گرفت و علاوه بر اين، فاصله‌هاي ديگري نظير سه‌چهارم پرده و همين طور يك و ربع پرده در برخي فرهنگ ها، ازجمله موسيقي ايران بوجود آمد.

شكل 33: نت هاي موسيقي فاصله هاي متفاوتي با هم دارند

شكل 33: نت هاي موسيقي فاصله هاي متفاوتي با هم دارند                                                               

                                فاصله                           

پيش از اين در بحث پرده و نيم‌پرده دانستيم كه اختلاف بسامد دو نت، سبب ايجاد فاصله مي‌شود و اين فاصله صرفاً بسامدي است. يك نت علاوه بر نت‌هاي همسايه، با نت‌هاي دورتر نيز فاصله‌اي دارد كه لازم است همه آن ها را بشناسيم. بدين منظور ابتدا پرسشي را طرح مي‌كنيم. آيا هر نت با خودش فاصله دارد؟ براي پاسخ، نت La با بسامد 440 هرتز  را در نظر آوريد. وقتي مي‌خواهيم فاصله‌اش را با خودش تعيين كنيم، بسامد آن را از خودش كم مي‌كنيم. به اين صورت 0=440ـ440 مي‌بينيد كه فاصله صفر شد و كل مطلب تا اينجا زير سؤال رفت. روشن است با آموخته‌هاي فعلي هر نت با خودش هيچ فاصله‌اي ندارد. ولي در دانش نظري موسيقي به طور استثناء فاصله هر نت با خودش را «يكم درست» مي‌نامند و اين فقط يك قرارداد است. ديگر فواصل ايجاد شده را مطابق شكل (34) بدين صورت مي‌توان نام برد.فاصله هر نت با يك نت بعد از خودش، فاصله دوم فاصله هر نت با دو نت بعد از خودش، فاصله سوم فاصله هر نت با سه نت بعد از خودش، فاصله چهارم فاصله هر نت با چهار نت بعد از خودش، فاصله پنجم فاصله هر نت با پنج نت بعد از خودش، فاصله ششم فاصله هر نت با شش نت بعد از خودش، فاصله هفتم فاصله هر نت با هفت نت بعد از خودش، فاصله هشتم

توجه كنيد كه فاصله بين Do3 و Do4 از نوع هشتم است و نبايد با فاصله يكم درست اشتباه شود. زيرا نام هر دو نت يكسان است اما بسامد آنها يكي نيست. بسامد Do4=528 Hz دوبرابر Do3=264 Hz است يعني نسبت 2 به 1. در موسيقي به نت Do4 اصطلاحاً نت هنگام Do3 مي‌گويند و البته برعكس نيز همين‌طور است يعني Do3 نت هنگام Do4 به حساب مي‌آيد. منتهي اولي هنگام بالا و دومي هنگام پايين ناميده مي‌شود. فاصله بين دو نت هنگام هميشه هشتم درست است.

شكل 34: تعداد فاصله هايي كه نت ها با هم مي سازند

شكل 34: تعداد فاصله هايي كه نت ها با هم مي سازند                                                               

                                پرش                           

در موسيقي ايراني بيشتر آهنگ‌ها از تركيب نت‌هاي همسايه تشكيل مي‌شود. اما گاهي پيش مي‌آيد از يك نت به نت غير همسايه، رفت يا برگشتي صورت گيرد . در اين صورت مي‌گويند عمل پرش صورت گرفته است. بنابراين تمام فواصل بزرگ تر از فاصله دوم، پرش محسوب مي‌شوند. به اين ترتيب مي توانيم پرش هاي سوم، چهارم، پنجم، ششم، هفتم و هشتم را داشته باشيم كه به پرش هشتم به پرش هنگام نيز معروف است. ضمن اين كه پرش هفتم در موسيقي ايراني كاربردي ندارد.

فاصله هاي تركيبي

اگر از فاصله هشتم عبور كنيم، آنگاه فاصله چه معنايي مي يابد؟ آيا طبق روال گذشته بايد به صورت فاصله نهم, دهم, يازدهم و … محاسبه كنيم؟ پاسخ مثبت است. وقتي در يك نظام هفت نتي، يك دور كامل نت ها را فاصله سنجي كنيم، مجدداً به نت آغازين مي رسيم، با اين تفاوت كه بسامد آن درست دو برابر بسامد نت آغازين است. زيرا ما به سمت بسامدهاي بالا حركت كرده ايم. در صورت عبور از نت هنگام، تمام فاصله ها تركيبي مي شوند. به شكل (34) توجه كنيد.

در قسمت A از شكل (34)  , فاصله Mi-Sol تركيبي است و اندازه آن دهم كوچك است. براي پيدا كردن چگونگي آن، در ذهن خود نت پاييني يعني Mi (روي خط اول) را يك هنگام بالا ببريد. در اين حالت به نت Mi (بين خط چهارم و پنجم) هنگام مي رسيد. اكنون سنجش فاصله از نت هنگام بسيار آسان است. موقعيت نت هنگام نسبت به نت Mi پايه، هشتم درست است. به ترتيب مي شماريم تا به نت Sol برسيم. نخستين نت بعد از نت هنگام Fa و فاصله اش نسبت به پايه نهم است. سپس به نت Sol مي رسيم كه فاصله اش نسبت به پايه دهم است. در قسمت B از همين شكل(34) ، فاصله تركيبي Do-Sol دوازدهم  درست ناميده مي شود.


فاصله هاي تركيبي                           

اگر از فاصله هشتم عبور كنيم، آنگاه مفهوم فاصله چه معنايي پيدا مي كند؟ آيا طبق روال گذشته بايد به صورت فاصله نهم, دهم, يازدهم و … محاسبه كنيم؟ پاسخ مثبت است. وقتي در يك نظام هفت نتي، يك دور كامل نت ها را فاصله سنجي كنيم، مجدداً به نت آغازين مي رسيم، با اين تفاوت كه بسامد آن درست دو برابر بسامد نت آغازين است. زيرا ما به سمت بسامدهاي بالا حركت كرده ايم. در صورت عبور از نت هنگام، تمام فاصله ها تركيبي مي شوند. به شكل (35) توجه كنيد.

در قسمت A از شكل (35)  , فاصله Mi-Sol تركيبي است و اندازه آن دهم كوچك است. براي پيدا كردن چگونگي آن، در ذهن خود نت پاييني يعني Mi (روي خط اول) را يك هنگام بالا ببريد. در اين حالت به نت Mi (بين خط چهارم و پنجم) هنگام مي رسيد. اكنون سنجش فاصله از نت هنگام بسيار آسان است. موقعيت نت هنگام نسبت به نت Mi پايه، هشتم درست است. به ترتيب مي شماريم تا به نت Sol برسيم. نخستين نت بعد از نت هنگام Fa و فاصله اش نسبت به پايه نهم است. سپس به نت Sol مي رسيم كه فاصله اش نسبت به پايه دهم است. در قسمت B از همين شكل(35) ، فاصله تركيبي Do-Sol دوازدهم  درست ناميده مي شود

شكل 35: فاصله ساده و تركيبي

                                                                                شكل 35: فاصله ساده و تركيبي                                                               

                                فواصل نغمگي و هماهنگ                           

همه فاصله هاي موسيقايي به دو صورت جلوه مي كنند. اگر از نظر زماني پشت سر هم صدا بدهند، يك رنگ صوتي خواهيم شنيد و اگر همزمان صدا بدهند، رنگ ديگري حاصل مي شود. بدين منظور دو نت Fa و Do  را در نظر بگيريد. در شكل (36) خط حامل داراي دو ميزان است و در هر دو  ميزان نت هاي Fa و Do وجود دارند. در ميزان يكم بين دو نت، فاصله زماني برقرار است ابتدا صداي Fa و سپس  صداي Do  شنيده مي شود به اين حالت، فاصله نغمگي (Melodic) مي گويند. زيرا بيشتر نغمات از اجراي پي درپي نت ها در زمان هاي مشخص پديد مي آيند. اما در ميزان دوم بين دو نت Fa  و Do ، فاصله زماني وجود ندارد و هر دو نت به صورت هم زمان اجرا مي شوند. به اين حالت، فاصله هماهنگ (Harmonic) گفته مي شود. يعني نت ها با اجراي همزمان خود صدا و فضايي را ايجاد مي كنند كه شباهتي به اصل نت ها ندارد ولي هماهنگ با اجزاي تشكيل دهنده است.

در هر دو حالت فوق فاصله بسامدي بين دو نت Fa تا Do پنجم درست است. اگر به ترتيب اجرا كنيم، يك نغمه توليد مي شود و اگر همزمان اجرا شوند، يك صداي هماهنگ به گوش مي رسد. بر اين اساس هر يك از فواصل مختلف دستگاه هاي موسيقي ايران، صداي متفاوتي را ايجاد مي كنند. يعني حالتي كه نت ها با فاصله هاي مختلفي مثل دوم، سوم، چهارم، پنجم، ششم، هفتم و هشتم روي هم قرار بگيرند. آيا مي توانيد حدس بزنيد در آن صورت چه صدايي خواهند داشت؟

شكل 36: فاصله نغمگي و فاصله هماهنگ

۹۳۲ بازديد

ريتم               


                                ارزش زمان                           

تاكنون با مفهوم نت آشنا شديم و دانستيم كه هر قطعه موسيقي در اثر حركت زير و بمي نت‌ها بوجود مي‌آيد. حال يك پرسش: اگر بخواهيم آهنگي بنوازيم، هريك از نت‌ها چقدر بايد كشيده و نواخته شوند؟ يا به زبان ديگر چه مقدار زمان بين اجراي نت نخست با نت‌هاي بعدي بايد باشد؟ بي‌گمان اگر در اجراي نت‌هاي مختلف معيار زمان نباشد، هيچ گاه موسيقي توليد نمي‌شود. بدين منظور فرض كنيد نت «سل» را توسط يك ساز بادي نظير سُرنا يا ترومپت به مدت يك دقيقه و بدون توقف بنوازيم. در اين صورت شما چه مي‌شنويد؟ بطور قطع آنچه خواهيد شنيد يك قطعه موسيقي نيست، بلكه بوق ممتدي نظير آژير خطر است. با اين مثال تا حدودي به ارزش زمان در موسيقي پي مي‌بريد. بنابراين لازم است براي توليد يك قطعه موسيقي نت‌هاي مختلف با زمان هاي كوتاه و بلند از پي هم قرار بگيرند تا بتوان يك آهنگ قابل درك و خوشايندي ايجاد كرد.


تقسيمات زماني                           

در موسيقي به منظور بهره‌گيري درست از واحد زمان و اجراي منظم قطعات، نت‌ها را ارزش‌گذاري زماني كرده‌اند. به اين ترتيب كه يك علامت براي واحد زمان موسيقي در نظر مي‌گيرند و سپس ساير نت‌ها را به لحاظ ارزش زماني با نت واحد مي‌سنجند. نت واحد در موسيقي به نت گِرد معروف است و با علامت دايره توخالي (شبيه بيضي) در روي خطوط حامل نوشته مي‌شود.

ارزش زماني ساير نت‌ها از تقسيمات نت گرد بدست مي‌آيد. اگر نت گرد به دو قسمت تقسيم شود، به هريك از نيمه‌ها نت سفيد گويند و علامت معرف آن يك دايره توخالي با يك خط چسبيده به آن است. حال اگر نت سفيد را به دو نيم تقسيم كنيم، به هر يك از نيمه‌هاي آن نت سياه مي‌گويند و علامت نشان‌دهنده‌اش يك دايره توپر و يك خط چسبيده به آن است. به همين ترتيب با نصف كردن نت سياه به دو نت كوچكتر دست مي‌يابيم كه آن را نت چنگ مي‌ناميم. علامت نت چنگ يك دايره توپر و يك خط پرچم‌دار كه دم نام دارد، به آن چسبيده است، شكل (12).

به اين نت، يك لاچنگ هم مي‌گويند. چون دم يا پرچم آن تك است. نت بعدي كه از نصف كردن نت يك لا چنگ بدست مي‌آيد، نامش دولاچنگ است. شكل آن همانند شكل يك لاچنگ ولي با اين تفاوت كه دم يا پرچم آن دولايه است. به همين ترتيب نت‌هاي سه لا چنگ و چهار لا چنگ بدست مي‌آيند. گفتني است تقسيمات كوچكتر از چهار لا چنگ در عمل قابل اجرا نيستند و چون كاربرد عملي ندارند در بحث تئوري هم مطرح نمي شوند.  وقتي تعداد نت هاي پرچم دار در كنار هم زياد باشد، براي راحت بودن شناسايي آن ها، پرچم هايشان به هم وصل مي شود. شكل (13) به روشني اين تقسيمات و اتصال پرچم ها را نشان مي‌دهد.

اگر به تعداد گونه‌هاي نت كه از تقسيم پله پله نت گرد در شكل (13) بدست آمده‌اند توجه كنيد، مي‌بينيد در مجموع هفت گونه نت به لحاظ ارزش زماني بدست آمده است. 1ـ گرد 2ـ سفيد 3ـ سياه 4ـ چنگ 5ـ دولا چنگ 6ـ سه‌لا چنگ 7ـ چهارلا چنگ. بياد بياوريد تعداد نت‌هاي موسيقي نيز هفت عدد بودند. علاوه بر اينها تقسيمات زماني ديگري وجود دارد كه بعداً به آن خواهيم پرداخت.

شكل 11:نت گرد در جاهاي مختلف خط حامل

شكل 11:نت گرد در جاهاي مختلف خط حامل                                                                           

شكل 12: تشريح نت هاي كوچك تر از سياه

                                                                                شكل 12: تشريح نت هاي كوچك تر از سياه                                                                           

شكل 13:تقسيمات نت گرد در حالي كه پرچم نت هاي كوچك به هم وصل شده اند

                                                                                شكل 13:تقسيمات نت گرد در حالي كه پرچم نت هاي كوچك به هم وصل شده اند                                                               

                                سكوت                           

آيا مي‌توانيد حدس بزنيد سكوت در موسيقي چه مفهومي دارد؟ شايد تصور كنيد سكوت به معني عدم اجرا يا پايان دادن به بخش موسيقي باشد كه اين انديشه تا حدي درست است. اما در موسيقي مجبور نيستيم بدون فاصله نت‌ها را پشت سر هم بشنويم. ممكن است در لابلاي آهنگ به سكوت هاي كوتاه و بلندي نياز باشد و اين بستگي به آهنگ و آهنگساز مربوطه دارد. از آنجا كه اساس موسيقي بر نظم و ترتيب زماني استوار است، سكوتها نيز بايد از يك قاعده و نظمي پيروي كنند. براي اين منظور در موسيقي نشانه‌هايي وجود دارد كه به خواننده و نوازنده نشان مي‌دهد در كجا و چه مدت زمان بايد سكوت كنند. يك قطعه آهنگ مي‌تواند در نقاط مختلفي از آغاز تا پايانش سكوت داشته باشد. حال چگونه سكوتهاي مختلف را نشان مي‌دهيم؟ در بحث تقسيمات زماني نت‌ها ملاحظه كرديم كه نت‌هاي موسيقي به لحاظ كشش زماني به هفت نوع كوتاه و بلند تقسيم مي‌شوند. درست به همين ترتيب سكوت ها نيز تقسيم‌بندي مي‌شوند. يعني در مقابل نت گرد سكوت گرد، نت سفيد سكوت سفيد و... خواهيم داشت. سكوت هاي هفتگانه با نشانه‌هاي ويژه بر روي خطوط حامل نوشته مي‌شوند. سكوت گرد به زير خط چهارم و سكوت سفيد بالاي خط سوم مي چسبد. ساير سكوت ها جاي مشخصي در روي خطوط حامل ندارند. به عبارتي، بالا يا پايين رفتن آنها هيچ تغييري در نام و ارزش زماني شان بوجود نمي‌آورد،شكل (14).

شكل 14: به اندازه انواع نت ها سكوت داريم

شكل 14: به اندازه انواع نت ها سكوت داريم                                                               

                                نت هاي نقطه دار                           

اگر سمت راست هريك از نت‌هاي موسيقي، يك نقطه قرار بگيرد، ارزش زماني اش يك و نيم برابر مي شود، شكل (15).

به زبان ديگر، نقطه باعث مي‌شود به اندازه نصف ارزش همان نت به مدت اجراي نت اصلي اضافه شود. همين قاعده بدون هيچ كم و كاستي براي تمام سكوت‌ها نيز صادق است، شكل (16).

اگر يك نقطه ديگر هم در كنار يك نت نقطه‌دار قرار بگيرد باز هم به اندازه نصفِ نصف نت اصلي به ارزش زماني كل نت افزوده مي‌شود، شكل (17).

شكل 15 : نت هاي نقطه دار

شكل 15 : نت هاي نقطه دار                                                                           

شكل 16: سكوت هاي نقطه دار

                                                                                شكل 16: سكوت هاي نقطه دار                                                                           

شكل 17: نت ها و سكوت هاي دو نقطه دار

                                                                                شكل 17: نت ها و سكوت هاي دو نقطه دار                                                               

                                ميزان                           

قدما موسيقي را بخشي از علم مي‌دانستند و آن را همسنگ با دانش رياضي قرار داده‌اند. اين پندار البته بي‌دليل نيست چرا كه موسيقي يكي از دقيق‌ترين پديده‌هاست و هر تغيير و تحولي در آن هر چند احساسي باشد باز هم قاعده‌پذير و قانونمند است. تاكنون با نت‌هاي هفتگانه و همينطور تقسيمات زماني آنها آشنا شديد. اينك يك پرسش: اگر بخواهيم يك قطعه آهنگ را روي كاغذ بنويسيم با چه معياري نت ها را پشت سر هم بچينيم؟ آيا مي‌توان بدون در نظر گرفتن ارزش زماني نت‌ها آنها را پشت سر هم اجرا كنيم؟ بي‌گمان نتيجه‌ي چنين كاري موسيقي دلنشين نخواهد بود.براي سازماندهي و آرايش درست نت‌ها لازم است آنها را از نظر زماني دسته‌بندي كنيم و هر دسته بايد از قاعده‌ي تعيين شده‌اي پيروي كند تا به نتيجه‌ي مطلوب دست يابيم. درست مثل سربازان يك لشكر كه بدسته‌هاي مختلف تقسيم شده و تحت امر فرمانده به اجراي نقش خود مي‌پردازند. بدين منظور در موسيقي واژه‌ي ميزان را معرفي مي‌كنيم. ميزان در حقيقت ظرفي است كه تعداد محدودي نت از نظر زماني در آن جاي مي‌گيرند. از آنجا كه ارزش زماني هر ميزان از قبل تعيين شده است، نت‌هاي داخل آن ميزان مجازند در همان زمان مشخص شده به اجرا درآيند و بنابراين پس از پايان مهلت خويش، نوبت به نت‌هاي ميزان بعدي مي رسد. ميزان ها با يك خط عمودي از همديگر جدا مي‌شوند كه اين عامل جدايي را خط ميزان مي‌گويند، شكل (18).

ميزان ها انواع مختلفي دارند و نوع آن ها در ابتداي هر آهنگ مشخص مي‌شود. ارزش زماني تمامي ميزان‌هاي يك آهنگ مساوي است مگر اين كه نوع ميزان عوض شود.پرسش: در يك ميزان چه تعداد نت و از كدام نمونه‌ها بايد قرار دهيم تا ظرفيت آن پر شود؟ اين درست مثل اين است كه از شما بپرسند چقدر آب در يك ليوان جاي مي‌گيرد؟ چه پاسخي مي‌دهيد؟ روشن است تا اندازه و ظرفيت ليوان را ندانيد نمي‌توانيد به اين پرسش پاسخي صحيح بدهيد.

شكل 18: ميزان و خط ميزان

شكل 18: ميزان و خط ميزان                                                               

                                ظرفيت ميزان                           

ميزان ها داراي اشكال گوناگوني هستند و همينطور كشش زماني و ظرفيت شان مختلف است. براي مثال بعضي از ميزان ها داراي كششي برابر يك نت گرد هستند، بعضي با يك نت سفيد و يا بعضي ديگر داراي كشي برابر سه عدد نت سياه هستند و الي آخر.


ضرب                           

مقدار كشش زماني ميزان به تنهايي نمي‌تواند شخصيت يك قطعه موسيقايي را نشان دهد. براي درك اين موضوع به طرح نمادين در شكل (19) نگاه كنيد. تعدادي ليوان داريم كه همه‌ي آنها پر هستند و در يك رديف قرار گرفته‌اند. حال اگر آنها را ميزان‌بندي كنيم، يعني هردو ليوان را يك ميزان به حساب آوريم، ملاحظه مي‌كنيم هيچ تفاوتي بين ليوان ها نيست و بنابراين نمي‌توان ميزان ها را از هم تشخيص داد. حتي ممكن است يك ليوان از ميزان يكم و يك ليوان از ميزان دوم را با هم ببينيم. زيرا هيچ فرقي بين ليوان ها نيست.

اينك براي تشخيص درست ميزان ها يك تمهيد ساده به كار مي‌بريم. همه ليوان ها را به صورت يك در ميان، پر و نيمه‌پر رسم مي‌كنيم، شكل (20).

در شكل (20) مثل حالت قبلي ليوان ها ميزان‌بندي شده‌اند؛ با اين تفاوت كه در اينجا همه ميزان ها با يك ليوان پر آغاز شده و با يك ليوان نيمه‌پر تمام مي‌شوند. پس ديگر اشتباهي در تشخيص ميزان ها صورت نمي‌گيرد، زيرا فرض را بر اين نهاده‌ايم كه همه ميزان ها با ليوان پر شروع مي‌شوند. حال به جاي ليوان ها از نت‌هاي موسيقي استفاده مي‌كنيم و به جاي واژه‌هاي پر و نيمه‌پر از واژه‌هاي قوي و ضعيف براي صداها يا نت‌هاي موسيقي بهره مي گيريم، شكل (21).

اكنون خط موسيقي ما يك نظمي به خود گرفته كه در آن با يك صداي قوي و يك صداي ضعيف، مجموعه كوچكي به نام ميزان را شكل داده است. به اين ميزان در اصطلاح موسيقي، ميزان دو ضربي مي‌گويند زيرا تنها از دو ضرب قوي و ضعيف تشكيل شده است. طريقه شمارش آن هم به صورت: يك دو، يك دو، يك دو مي‌باشد. مشابه اين حالت را مي‌توانيد در صداي تيك تاك ساعت ملاحظه كنيد.

شكل 19: ليوان هايي كه هيچ فرقي با هم ندارند

شكل 19: ليوان هايي كه هيچ فرقي با هم ندارند                                                                           

شكل 20: ليوان هايي كه با هم تفاوت دارند

                                                                                شكل 20: ليوان هايي كه با هم تفاوت دارند                                                                           

شكل 21:الگوي ضرب هاي قوي و ضعيف

                                                                                شكل 21:الگوي ضرب هاي قوي و ضعيف                                                               

                                انواع ميزان                           

ساده ترين ميزان در موسيقي همان ميزان دوضربي است كه از يك ضرب قوي و يك ضرب ضعيف تشكيل مي شود. با تغيير در نوع دسته بندي نت ها مي توانيم ميزان هاي ديگري را بوجود آوريم. اين بار ليوان ها را سه تا سه تا دسته بندي مي كنيم، شكل (22). در شكل (22) نمونه هاي ديگر از ميزان هاي موسيقايي را ملاحظه ميكنيم كه هر ميزان از سه ضرب تشكيل شده است. ضرب اول قوي و ضرب هاي دوم و سوم ضعيف هستند. طريقه شمارش آنها نيز بسيار آسان است. يك، دو، سه ـ يك، دو، سه ـ ...  اينك به معرفي ميزان چهار ضربي مي پردازيم. يعني دسته بندي ليوان ها را بصورت چهار تا چهار تا انجام مي دهيم. آنچه در شكل (23) مي بينيد ساختمان يك ميزان چهار ضربي است كه از يك ضرب قوي در ابتدا، يك ضرب ضعيف پس از آن، يك ضرب نيمهقوي در پي آن و سرانجام يك ضرب ضعيف ديگر تشكيل شده است. نحوهي شمارش به اين صورت است: يك، دو، سه، چهار ـ يك، دو، سه، چهار ـ ...در موسيقي ميزان هاي ديگري هم وجود دارد كه بيشتر آن ها از تركيب همين سه نمونه بدست مي آيند. مانند ميزان هاي پنج ضربي كه از يك دو ضربي به اضافه يك سه ضربي تشكيل مي شوند. آشنايي با آن ها را در گفتارهاي بعدي پي مي گيريم.

شكل 22:تشخيص ميزان بر اساس الگوي ليوان هاي پر و نيمه پر

شكل 22:تشخيص ميزان بر اساس الگوي ليوان هاي پر و نيمه پر                                                                           

شكل 23:تشريح ميزان چهار ضربي

                                                                                شكل 23:تشريح ميزان چهار ضربي                                                               

                                كسر ميزان                           

وقتي نوع ميزان‌بندي يك آهنگ مشخص شد و خواستيم آن را روي كاغذ بنويسيم، لازم است نوع ميزان در همان ابتداي آهنگ نوشته شود تا نوازنده يا خواننده هنگام اجراي آن متوجه باشد كه با چه نوع ميزاني سر و كار دارد. اين كار با استفاده از اعداد كسري صورت مي‌گيرد. ولي معمولاً خط كسري بين دو عدد را نمي‌نويسند. مثل  4/4 ،  2/4 و  3/4 . به اين اعداد كسر ميزان مي‌گويند. عدد بالايي تعداد ضرب هاي يك ميزان را معلوم مي‌كند. پس  4/4 يعني ميزاني كه داراي چهار ضرب و هر ضرب برابر با يك سياه است.  3/4 و  2/4 نيز به همين ترتيب.


تعريف ريتم (وزن)                           

موسيقي يك هنر شنيداري است و عمل شنوايي هم وابستگي زيادي به زمان دارد. شما فقط در حين اجراي زنده و يا پخش غير زنده مي‌توانيد آهنگي را بشنويد. پس از پايان پخش يا اجراي زنده ديگر چيزي براي شنيدن وجود ندارد. ملاحظه مي‌كنيد چقدر زمان در موسيقي مهم است. مي‌توان گفت ارزش اصلي در هنر موسيقي نظم موجود در آهنگ است و اين نظم چيزي نيست مگر قدرت حفظ تقيسمات زماني. به عبارتي هر قطعه موسيقي قبل از هر چيز احتياج به يك افسار دارد تا به وسيله آن بتوان نظم آهنگ را حفظ و از پراكندگي نغمات جلوگيري كرد. در اصطلاح موسيقي اين افسار و اهرم كنترلي ريتم يا وزن نام دارد. ريتم ممكن است با يك كسر ميزان در ابتداي آهنگ مشخص شود مثل بسياري ترانه‌ها، تصنيف‌ها، سرودها و قطعات ضربي. گاهي نيز مثل آوازهاي ايراني ريتم وجود دارد اما نمي‌توان با يك ميزان مشخص آن را دسته‌بندي كرد. به عبارتي ريتم آوازهاي ما حالتي آزاد دارد و در هر اجرا مي‌تواند با تغييراتي قابل ملاحظه ارائه شود. براي همين نمي‌توانيم آوازهاي ايراني را با ميزان‌بندي مشخصي آوانگاري كنيم.نقش ريتم در موسيقي به مانند يك ناظم دقيق و سختگير است كه براي تك‌ تك نت‌هاي آهنگ، وقت قبلي تعيين مي‌كند و نت‌هاي مختلف را مجبور مي‌سازد در همان زمان تعيين شده و به اندازه سهميه‌اي كه به آنها تعلق گرفته است نقش بازي كنند و به صدا درآيند. نكته ديگر درباره ريتم و ميزان اين است كه ميزان‌هاي يك قطعه موسيقي هميشه ثابت و هم‌اندازه‌اند مگر اينكه نوع ميزان عوض شود. اما ريتم آهنگ ممكن است از يك ميزان تا ميزان بعدي تغييرات اندكي بنمايد. براي مثال به شكل (24) توجه كنيد.

ميزان‌بندي آهنگ از نوع دوضربي است. يعني تمام ميزان‌ها در دو ضرب اجرا مي‌شوند. به عبارتي مدت زمان لازم براي همه ميزان‌ها برابر است. حال اگر دقت كنيم مي‌بينيم كه نوع تقسيمات زماني در هيچ يك از ميزان ها مثل هم نيست. به عبارتي ريتم ميزان ها با هم تفاوت دارد اما در حالت كلي از حالت   يا دو ضربي بودن آن خارج نمي‌شود. شايد واژه از ريتم افتادن را شنيده باشيد. اكنون بهتر مي‌توانيد اين اصطلاح را درك كنيد. وقتي يك يا چند نت زودتر يا ديرتر از وقت قبلي خود صدا بدهند ـ يعني نوازنده يا خواننده مربوطه اين اشتباه را بكند ـ موسيقي از ريتم مي‌افتد و باعث ناخشنودي شنونده مي‌شود.

شكل 24: تغييرات ريتميك در ميزان ها

شكل 24: تغييرات ريتميك در ميزان ها                                                               

                                ميزان هاي تركيبي                           

تاكنون صحبت از ميزان‌هاي ساده دوضربي، سه‌ضربي و چهارضربي بود و چنان كه اشاره شد. هر ضرب يك ميزان ساده فقط مي‌تواند به 2، 4 و يا 8 قسمت مساوي تقسيم شود. همين نكته موجب تفاوت عمده ميزان‌هاي ساده و تركيبي است. زيرا در ميزان تركيبي هر ضرب فقط مي‌تواند به 3، 6 و يا 12 قسمت مساوي تقسيم شود. براي تركيبي كردن ميزان‌هاي ساده كافي است در مقابل هر ضرب يك نقطه قرار دهيم.

پرسش: آيا مي‌توانيد بگوييد تفاوت دو نمونه ميزان شكل (25) در چيست؟ مهم ترين وجه تمايز يك ميزان ساده و يك ميزان تركيبي، كشش زماني ضرب‌هاست. يعني در ميزان ساده، هر ضرب به اندازه‌ي يك سياه و در نوع تركيبي، هر ضرب به اندازه‌ي يك و نيم سياه كشش زماني دارد. اما مهم تر از آن كيفيت شنيداري ميزان‌هاي تركيبي است كه تفاوت بسيار محسوسي با ميزان‌هاي ساده دارد. شكل (26) نحوه‌ي تقسيمات ميزان دوضربي ساده و شكل (27) تقسيمات دوضربي تركيبي را نشان مي‌دهد.

شكل 25:تبديل دوضربي ساده به نوع تركيبي

شكل 25:تبديل دوضربي ساده به نوع تركيبي                                                                           

شكل 26:تقسيمات دوضربي ساده
۹۸۳ بازديد

نگارش موسيقي

چنانكه مي‌دانيد اصل و ذات موسيقي بر اساس قوه‌ي شنوايي استوار است. هر آهنگي زماني جلوه‌گري مي‌كند كه توسط گوش شنيده شود و ميزان بهره‌جويي انسان از موسيقي بسيار وابسته به زمان است. يعني تا وقتي موسيقي شنيده مي‌شود از آن لذت مي‌بريم و يا درك مي‌كنيم. به محض پايان گرفتن آهنگ ديگر نمي‌توان همان بهره لازم را برد مگر اين كه آهنگ از نو نواخته شود. البته با كمك حافظه تا حدي مي‌توان موسيقي را به خاطر سپرد اما براي تجزيه و تحليل و انتقال مفاهيم فني نمي‌توانيم به حافظه‌ي خويش اتكا كنيم. بدين منظور بحث نوشتن موسيقي پيش مي‌آيد. يعني علاوه بر شنيدن آهنگ، بايد روي كاغذ نيز بتوانيم همان آهنگ را بنويسيم. وقتي موسيقي روي كاغذ آمد از قيد زمان خارج مي‌شود و هر لحظه اراده كنيم به بخشي و يا تمام آهنگ مي‌توانيم بپردازيم. اهميت نوشتن موسيقي بويژه در امر آموزش، اجراي گروهي، آهنگسازي و تجزيه و تحليل آهنگ كاربرد دارد. پس عامه‌ي مردم كه فقط شنونده‌ي صرف موسيقي هستند نيازي به خواندن و نوشتن موسيقي ندارند.

 

الفباي موسيقي

براي نوشتن موسيقي همانند زبانهاي رايج بشري احتياج به نمادها و يا الفباي مخصوص داريم. مي دإنيد كه در نگارش زبان فارسي ما از 32 حرف به تناوب استفاده مي‌كنيم و همينطور در نگارش زبان انگليسي از 26 حرف لاتين بهره مي‌گيريم. به همين ترتيب مي‌توان در نوشتن موسيقي از حروف و نمادهايي مخصوص كمك گرفت. البته تعداد حروف مورد استفاده در زبان موسيقايي فقط هفت مورد است كه به شكلهاي متفاوتي مورد استفاده قرار مي‌گيرند. همانند حروف زبان فارسي كه هر يك اسمي خاص دارند، الفباي موسيقي نيز هر يك اسم جداگانه‌اي دارند و به همين عنوان شناخته مي‌شوند. اسامي نت‌هاي هفتگانه بدين ترتيب است: دو ـ ر ـ مي ـ فا ـ سُل ـ لا ـ سي شما مي‌توانيد ترتيب نت‌ها را جور ديگري حفظ كنيد. براي مثال لا ـ سي ـ دو ـ ر ـ مي ـ فا ـ سل و يا: مي ـ فا ـ سل ـ لا ـ سي ـ دو ـ ر توجه كنيد ترتيب نت‌ها نبايد به هم بخورد يعني نت «ر» هميشه بعد از نت «دو» و همواره پيش از نت «مي» واقع مي‌شود و بقيه نيز به همين نظم‌اند. براي درك بهتر موضوع توجه خود را به نظم و ترتيب حروف الفباي فارسي معطوف كنيد كه حروف سي و دوگانه چگونه پشت سر هم مي‌آيند. مكان قرارگيري حروف هميشه جاي ثابتي است و موقعيت هريك از آنها با توجه به مكان حروف قبلي و بعدي شناسايي مي‌شود. مثل حرف «ب» كه هميشه بعد از «الف» و پيش از حرف «پ» قرار مي‌گيرد. بر خلاف حروف زبانهاي فارسي و انگليسي كه علاوه بر اسم خاص، داراي شكل خاص و منحصر به فردي هستند، نت‌ها يا همان الفباي موسيقي فقط داراي اسم خاص‌اند و از نظر شكل و شمايل، قيافه مشتركي دارند. يعني تمام نت هاي هفتگانه با يك نماد شناخته مي‌شوند. پرسش: چگونه مي‌شود نت‌هاي هفتگانه را از يكديگر تشخيص داد؟ با توجه به اينكه همگي آنها يك شكل‌اند.

 

خطوط حامل

چنانكه مي‌دانيد در نوشتن زبانهاي فارسي و انگليسي و... همواره حروف بر روي يك خط و پشت سر هم نوشته مي‌شوند اما نت‌هاي موسيقي روي يك خط قابل نوشتن نيستند. علت آن است كه نشانه و نماد تمام نت‌هاي موسيقي هم‌شكل اند و اگر بخواهيم روي يك خط نت‌نويسي كنيم، آنگاه نمي‌توان آنها را از هم تشخيص داد. به همين جهت خط مورد استفاده در موسيقي از پنج خط موازي و با فاصله‌ي كم تشكيل مي‌شود كه به خطوط حامل معروف هستند. خطوط حامل به ترتيب از پايين به بالا شماره‌گذاري مي‌شوند بدين صورت خط اول، خط دوم، خط سوم، خط چهارم و خط پنجم (شكل 1 ) .

مطابق شكل (1) ملاحظه مي‌كنيد هر چهار نت هم قيافه هستند درحاليكه هيچ‌يك از آنها هم‌نام نيستند و هريك شخصيت جداگانه‌اي دارند. اين تشخيص به خاطر مكان قرار گرفتن نت‌ها در رو، زير يا بالاي خطوط حامل است. بنابراين چهار نت شكل (1) با اينكه قيافه‌ي يكساني دارند ولي هريك نماينده‌ي يك صداي منحصر به فرد هستند، به عبارتي ما با چهار نت مختلف روبرو هستيم. در خطوط حامل علاوه بر اينكه روي پنج خط مي‌توانيم نت بنويسيم، در چهار مكان ديگر هم در لابلاي خطوط مي‌توان نت نوشت. همچنين دو مكان ديگر يكي در پايين خط اول و ديگري در بالاي خط پنجم بدين منظور وجود دارد. پس در يك خط حامل پنج خطي، تعداد يازده نت مي‌توان ‌شناسايي كرد، شكل (2).

پرسش: با وجود بالا و پايين رفتن نت‌ها در خطوط حامل، نام هريك از آنها در مكانهاي مختلف چگونه شناسايي مي شود؟

 

كليد

كليد نشانه‌اي است كه در ابتداي حامل قرار مي‌گيرد و باعث شناسايي يك نت در روي يكي از خطوط حامل مي‌شود. وقتي چنين اتفاقي پيش آمد. آنگاه شناسايي ساير نت‌ها آسان است. زيرا نت‌ها با ترتيب خاصي پشت سر هم قرار مي‌گيرند. در خط موسيقي كليدهاي متفاوتي به كار مي‌رود. يكي از آنها كليد سُل نام دارد، زيرا معرف نام همين نت در خطوط حامل است. اين كليد، هميشه نت سُل را بر روي خط دوم مشخص مي‌كند و به همين دليل به كليد سُل خط دوم نيز معروف است.

با توجه به شكل (3) اكنون مي‌توانيد هر يك از نت‌ها را با نام خودش بخوانيد. توجه داشته باشيد كه خط موسيقي همانند نگارش زبان انگليسي از چپ به راست خوانده مي‌شود. بنابراين نام نت‌هاي شكل (3) چنين خواهد بود، مي ـ سل ـ دو ـ لا. يكي ديگر از كليدهاي مهم و كاربردي، كليد «فا»ي خط چهارم است.

با قرار گرفتن اين كليد بر روي حامل، خط چهارم به نت «فا» اختصاص مي‌يابد و ساير نت ها نسبت به آن شناسايي مي‌شوند. بنابراين در شكل (4) نت‌خواني به ترتيب خواهد بود، فا ـ دو ـ سل – لا. كليد ديگري هم در موسيقي ايراني كم و بيش كاربرد دارد و آن كليد «دو»ي خط سوم است. با قرار گرفتن اين كليد در ابتداي خطوط حامل، خط سوم مكان قرارگيري نت «دو» خواهد بود و نام ساير نت‌ها بر مبناي آن شناسايي مي‌شوند. بنابراين نت‌خواني در شكل (5) بدين صورت خواهد بود، دو ـ سي ـ دو ـ فا. كليدهاي ديگري هم در موسيقي وجود دارد كه از معرفي آنها صرف نظر مي‌كنيم، زيرا در موسيقي ايراني كاربردي ندارند.

 

خطوط اضافي

شايد براي خواننده پرسشي ايجاد شود كه چه احتياجي به كليدهاي متفاوت داريم؟ مگر نمي‌شود تمام آهنگ‌ها را با يك كليد نوشت؟ براي يافتن پاسخ اين پرسش توجه كنيد كه هر نت موسيقي شخصيت منحصر به فردي دارد و آن هم فقط با بسامد آن مشخص مي‌شود. يعني وقتي نت «لا» با بسامد 440 هرتز را در نظر بگيريم، تنها و تنها يك نت در جهان هستي وجود دارد كه بسامد آن 440 هرتز است و هرگز دو تا نيست و حتي نت «لا» اگر بسامدش دوبرابر شود يعني «لا»ي 880 هرتز و يا نصف شود مثل «لا»ي 220 هرتز باز هم در هنگام شنيدن ملاحظه مي‌كنيم با وجود شباهت ظاهري آنها، تفاوت قابل تشخيصي وجود دارد. بنابراين با قرار گرفتن نت‌ها بر روي خطوط حامل، در عمل، بسامد آنها نيز مشخص مي‌شود، با اين توضيح كه بسامد آنها از پايين به بالا افزايش مي‌يابد. اينك به پرسش اصلي بازمي‌گرديم كه چرا نمي‌توان تمام نت‌هاي موسيقي را فقط با يك كليد بر روي خطوط حامل نوشت؟ توجه كنيد تعداد اصوات موسيقايي قابل شنيدن با گوش انسان بسيار بيشتر از ظرفيت يك خط حامل پنج تايي است. يعني اگر تمام نت‌ها را بخواهيم در روي فقط يك حامل و آن هم با يك كليد بنويسيم تعداد بسيار زيادي از نت‌ها، بالاتر و يا پايين‌تر از خطوط حامل قرار مي گيرند. در چنين حالتي براي اين كه بتوان نت هاي خارج از پنج خاط حامل را شناسايي كرد، لازم است از خطوط اضافه كمك بگيريم. تا زماني كه خطوط اضافه قابل شمارش باشند، مفيد هستند ولي بديهي است خواندن و نوشتن نت‌هاي خيلي دور از خطوط حامل كه خط هاي اضافي زيادي دارند، دشوار خواهد بود. چنانكه در شكل (6) مي‌بينيد نت‌هاي بيرون از خطوط حامل با خط ‌هاي اضافي همراه اند و هرچه نت از حامل دورتر مي‌شود، خطوط اضافه بيشتري به آن تعلق مي گيرد، به طوري كه خواندن آنها گاهي اوقات بسيار وقت‌گير و آزاردهنده است.

به همين دليل و به جهت سهولت نت‌خواني و نت‌نويسي، كليد لازم براي حامل را با توجه به گستره صدايي هر آهنگ انتخاب مي‌كنند. صداهاي زير يا بسامد بالا معمولاً‌با كليد سل خط دوم نوشته مي‌شوند، براي مثال نت‌نويسي صداي سازهاي ني، كمانچه، سرنا و بخشي از صداي سنتور، تار و سه‌تار با اين كليد نوشته مي‌شود. همچنين آوانويسي صداي آوازي زنان و برخي مردان نيز با استفاده از همين كليد صورت مي‌گيرد. براي نت‌نويسي صداهاي متوسط از كليد «دو»ي خط سوم استفاده مي‌كنند. بخش زيادي از صداهاي تار و سه‌تار، كمانچه آلتو، رباب و كرنا قابل نگارش با اين كليد است. صداي آوازي بيشتر مردان و برخي از زنان بم‌خوان نيز با اين كليد نوشته مي‌شود و بالاخره صداهاي بم را با كليد «فا»ي خط چهارم مي‌نويسند. اين كليد صداي سازهايي چون بربط (عود)، تارباس، قيچك باس، بخشي از صداهاي قانون و همينطور صداي آوازي مردان بم‌خوان را پوشش مي‌دهد.

 

گستره صداها

در موسيقي اصوات از نظر بسامدي به چهار دسته تقسيم شده‌اند و جالب اينكه اين كار با توجه به صداي آوازي انسان صورت يافته است. بخش‌هاي چهارگانه‌ي آوازي بدين ترتيب‌اند. 1ـ دسته يكم صداهاي زير يا سوپرانو شامل صداي بالاي زنان و كودكان، همچنين سازهايي نظير ني، فلوت، كمانچه، ويلن، سرنا، تار و سه‌تار، شكل (7).

2ـ دسته دوم صداهاي ميانه بالا يا آلتو كه شامل صداي زنان بم‌خوان و همچنين صداي بالاي بسياري از مردان مي‌شود. سازهايي چون تار و سه‌تار، سنتور و سرنا در اين محدوده صوتي صداي خوشي دارند، شكل (8).

3ـ دسته سوم صداهاي ميانه پايين يا تِنور كه شامل صداي بالاي مردان و همينطور صدادهي پايين سازهايي چون تار و سه‌تار و بخش بالايي صداي بربط (عود)، شكل (9).

4ـ دسته چهارم صداهاي بم يا باس كه شامل پايين‌ترين صداي مردان مي‌شود. همچنين سازهايي نظير بربط (عود) و تارباس نيز در اين محدوده صدادهي ويژه‌ خود را دارند، شكل (10).